رییس جمهوری فرانسه گفت که از نظر او پروندۀ اتمی ایران همچنان با ابهاماتی روبرو است و اگر این ابهامات رفع نشوند میان شش قدرت جهانی و جمهوری اسلامی ایران در ماه ژوئن آینده توافقی صورت نخواهد گرفت.
بارها و بارها در تریبونهای رسمی اعلام و تذکر داده شده که دریافت هرگونه وجه از اولیا برای ثبتنام در مدارس دولتی، صراحتاً تخلف و ممنوع است. قانون نیز کاملاً شفاف و غیرقابل تردید به این موضوع اشاره کرده است. اما متأسفانه، در شهرستان دیواندره، این تخلفات عمیقاً ریشه دوانده و همچنان به صورت سازمانیافته و بیحساب ادامه دارد.
نمونه بارز این تخلف آشکار، اخذ مبلغ سه میلیون تومان از یکی از اولیا در یکی از مدارس دخترانه شهرستان است، در حالی که وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم به شدت نابسامان و شکننده است. این اقدام نه تنها ضدقانونی بلکه ضدانسانی و بیرحمانه است و نشان از بیتدبیری و بیمسئولیتی شدید مسئولان مربوطه دارد.
چرا فرماندار محترم شهرستان دیواندره، جناب دکتر ناصح محمدخانی، با جدیت پیگیر این موضوع نیست؟ چرا اداره آموزش و پرورش شهرستان به جای حمایت از حقوق مردم و اجرای قانون، در سراشیبی بیمسئولیتی و سهلانگاری افتاده است؟
این وضعیت تاسفبار باید فوراً متوقف شود و مسئولان ذیربط پاسخگو باشند. مردم حق دارند در آرامش و با اعتماد کامل، فرزندان خود را به مدرسه بفرستند بدون اینکه زیر بار فشارهای غیرقانونی و مالی نابجا باشند.
اگر دستگاههای نظارتی و مسئول با قاطعیت وارد عمل نشوند، این ظلم و تخلف بیداد خواهد کرد و جامعه را به سمت بیاعتمادی و نارضایتی عمیق سوق خواهد داد.
از فرماندار محترم شهرستان و تمامی مسئولان آموزش و پرورش انتظار میرود که بدون تعارف و با جدیت تمام، این مشکل اساسی را حل کنند و در برابر قانونشکنان و متخلفان هیچ مماشاتی نداشته باشند.
حسن آقازاده
فراموشی یک گنجینه؛ مرگ تدریجی موسیقی فلکور کُردی
سه رأس مثلث فلکور اصیل کُردی منطقه دیواندره ـ یعنی ههوتو و سالال، لیلاخ، و هوشار ـ زمانی خاستگاه صداهایی بودند که از دل خاک، از رنج زندگی شبانی، از نبض کوه و دشت و دل سوختهی مردمان، نغمههایی برخاسته از جان میسرودند. موسیقیای که نه در استودیو، که در دل طبیعت، با صداقت و عمق، شکل میگرفت. هر بیتی که خوانده میشد، بر دل مینشست؛ چون حاصل تجربه، عشق، مصیبت و امید بود.
این موسیقی تنها "آهنگ" نبود، زبان روح یک قوم بود. روایتگر تاریخ نانوشته، عشقهای ممنوع، سوگها، نبردها و آدابی که در کتابها جایی نداشت. اما امروز، این گنجینهی بیبدیل، به دلایلی عجیب و تأسفبار، در حال محو شدن است. نهتنها نسل جدید از آن بیخبر است، بلکه حتی نسل میانسال نیز به ندرت صدای آن آوازها را شنیده، یا معنای بیتهای قدیمی را میداند.
چه کسی مقصر است؟
نهادهای فرهنگی؟ بیشک.
دانشگاهها و مراکز پژوهشی؟ بیتردید.
فرزندان همین خاک که گوشی به نغمهی پدربزرگان خود ندادند؟ بیتأسف، آری.
ما در دورانی زندگی میکنیم که محتواهای زرد، بیریشه و سطحی، در قالب «ترند» و «ویو» و «لایک»، جای موسیقی اصیل و عمیق را گرفتهاند. سازهای الکترونیک، جای دوزله و شمشال را پر کردهاند، و سلیقهها به سمت پاپهای بیهویت رفته است. در این وانفسای فرهنگی، هیچکس برای نجات این گنجینه قدمی برنمیدارد.
نه ثبت و ضبطی، نه پژوهشی، نه آرشیوی، نه حمایت مادی، نه حتی یک پویش مردمی جدی. این یعنی خودکشی فرهنگی. یعنی بریدن ریشهها. یعنی پاک کردن بخشی از حافظهی جمعی یک ملت.
چه شرمآور است که این همه زیبایی و اصالت، به خاطر تنبلی، بیبرنامگی و بیتفاوتی، رو به زوال برود. اگر همین امروز کسی همت نکند، شاید تا ده سال دیگر نه ههوتویی باشد که بیت بخواند، نه سالالی که زمزمهای را به خاطر بسپارد، و نه لیلاخی که کودکانش نامی از آوازهای گذشتگان شنیده باشند.
تاریخ، این بیتفاوتی را نخواهد بخشید.
فرهنگ، ما را به خاطر خواهد سپرد؛ نه به عنوان نگهبانان اصالت، بلکه به عنوان نسل بیهویت فراموشکار..
✍️ حسن آقازاده دکتری علوم ارتباطات